دانلود کتاب تاریخ بیهقی
نام کتاب: تاریخ بیهقی
نویسنده: خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر
تعداد صفحات: 815
فرمت کتاب: PDF
زبان کتاب: فارسی
توضیحات:
محمد بن حسین بیهقی مولف تاریخ بیهقی به سال 385 هجری قمری در روستای حارث آباد بیهق ولادت یافت ( دو فرسنگی شهر سبزوار ) وی ابتدا در سبزوار و بعد از ان مدتی در نیشابور به تحصیل گذراند تا این که در ادب سرآمد شده و در سن 27 سالگی به خدمت دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی ، به ریاست ابونصر مشکان در امده است
انچه اکنون با نام تاریخ بیهقی برجای مانده با برگهایی از جلد پنجم آغاز و به جلد دهم ختم می شود و محدوده وقایع ان عبارت است از شرح حوادث بعد از مرگ سلطان محمود تا فرار سلطان مسعود به هند به اضافه باب خوارزم
و روزی چند برین حدیث برامد ، و دل سلطان درشت شد بر اریارق و در فرو گرفتن وی خلوتی کرد و با وزیر شکایت نمود از اریارق گفت حال بدانجا می رسد که غازی ازین تباه می شود ؛ و ملک چنین چیزها احتمال نکند . و روا نیست سالاران سپاه بی فرمانی کنند ف که فرزندان را این زهره نباشد و فریضه شد او را فرو گرفتن که چون او فرو گرفته شد غازی به صلاح آید . خواجه اندرین چه گوید ؟ خواجه بزرگ زمانی اندیشید پس گفت : زندگانی خداوند عالم دراز باد ، من سوگند دارم که در هیچ چیزی از مصالح ملک خیانت نکنم . و حدیث سالار و لشکر چیزی سخت نازک است و به پادشاه مفوض...
بخشی از کتاب تاریخ بیهقی بود که به علاقه مندان تاریخ پیشنهاد میکنم از این کتاب عالی استفاده بفرمایند
اکنون برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه مطلب ...دانلود رمان راز داوینچی
نام رمان: راز داوینچی
نویسنده: دن براون
مترجم: حسین شهرابی
تعداد صفحات: 440
فرمت کتاب: PDF
زبان کتاب: فارسی
توضیحات:
راز داوینچی (یا رمز داوینچی یا کُد داوینچی) نام رُمانی کارآگاهی و ماجرایی است از نویسندهٔ آمریکایی، دن براون که از فروش و استقبال گستردهای در سراسر جهان برخوردار بوده است .این رمان در سال ۲۰۰۳ بازار را تسخیر کرد و فروشش حتی از مجموعه هری پاتر نیز پیشی گرفت. تا می ۲۰۰۶ بیش از ۶۰ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسیده است و به ۴۴ زبان (از جمله فارسی) ترجمه شده است. محبوبیت و شهرت این کتاب به جایی رسید که شرکتهای مسافرتی در سرتاسر دنیا، تورهایی ایجاد کردهاند که حول وقایع این کتاب میگردد و شرکتهایی مثل شرکت «راوینچیز» مسابقاتی با استفاده از مفاهیم کتاب ایجاد کردهاند!
هم زمان، بخصوص بخاطر موضوع جنجالی کتاب، مخالفت های بسیار مختلفی نیز با آن صورت گرفت. این کتاب شدیداً علیه کلیسای کاتولیک، واتیکان، پاپ و گروه مذهبی اپوس دئی است و از همین رو گروههای مختلف مسیحی و اسلامی علیه آن واکنش نشان دادهاند. این کتاب توسط چند مترجم به فارسی برگردانده شده است. «رمز داوینچی» یا «راز داوینچی» یا «کد داوینچی» هر سه برای ترجمه عنوان کتاب به کار رفتهاند. هم اکنون نسخه الکترونیکی این کتاب جذاب آماده دانلود میباشد
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه مطلب ...حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان
در ۸ باب
نویسنده : محمد محمدى اشتهاردى
پیشگفتار:
بنام خداوند جان آفرین |
حکیم سخن در زبان آفرین |
خداوند بخشنده و دستگیر |
کریم خطابخش پوزش پذیر |
براى اینکه این کتاب را با بصیرت بیشتر مطالعه کنید، نظر شما را به چند مطلب ، بطور فشرده جلب مى کنم .
قربانى مسلخ عشق
آغاز سخنم را با این حکایت عرفانى که در دیباچه (مقدمه ) گلستان سعدى آمده و بیانگر نهایت عشق عبد به معبودش ، خداى بزرگ است مى آرایم :
یکى از عارفان نیک نهاد نگهدارنده دل از ورود اغیار، در دریاى عشق به خدا و شناخت معبود حق ، غرق شده ، و در بوستان پر عطر پیوند به خدا سرمست گشته بود، پس از آنکه حالت عادى یافت ، یکى از یاران ، از او پرسید: از این بوستان ، چه هدیه نفیسى براى ما آورده اى ؟!
عارف پاسخ داد: ((تصمیم داشتم وقتى که به درخت گل عشق معبود برسم ، دامنم را پر از گل کنم و از آن براى شما به رسم هدیه بیاورم ، ولى وقتى که به آن درخت رسیدم بوى گل آن ، به گونه اى مرا سرمست کرد که از خود بى خود شدم ، دامنم از دستم جدا شد،)) (و دیگر دامنى نداشتم تا گل در آن بریزم و بیاورم .)
اى مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز |
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد |
این مدعیان در طلبش بى خبرانند |
کانرا که خبر شد خبرى باز نیامد |
اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم |
وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم |
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر |
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم |
سعدى کیست ؟
درباره نام سعدى و القابش ، تاریخ تولد و وفاتش ، سفرهاى او و تاریخ نگارش بوستان و گلستانش ، نظرات مختلفى بیان شده است . در اینجا بهتر این است که از نقل اقوال بگذریم و آنچه صحیحتر به نظر مى رسد همان را بنگاریم .
بعضى به نقل از کتاب ((تلخیص مجمع الاداب )) از ابن الفوطى ، معاصر سعدى وى را چنین یاد کرده اند:
مصلح الدین ابو محمد، عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف ، معروف به سعدى شیرازى .
و در لغتنامه دهخدا، چنین آمده :
مشرف الدین ، مصلح بن عبدالله سعدى شیرازى
سعدى در حدود سال 606 هجرى در شیراز متولد شد و به سال 690 (27 ذیحجه ) در سن 84 سالگى در شیراز در گذشت . آرامگاه او در شیراز معروف است .
تاریخ تولد او از مقدمه گلستان استفاده مى شود، زیرا در آغاز مقدمه گلستان مى گوید:
هر دم از عمر مى رود نفسى |
چون نگه مى کنم نمانده بسى |
اى که پنجاه رفت و در خوابى |
مگر این چند روزه در یابى |
خلل آنکس که رفت و کار نساخت |
کوس رحلت زدند و بار نساخت |
و در پایان مقدمه مى گوید:
درین مدت که ما را وقت خوش بود |
ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود |
مراد ما نصیحت بود و گفتیم |
حوالت با خدا کردیم و رفتیم |
دوستان عزیز برای مطالعه کتاب میتونید فایل کامل رو از لینک زیر باحجم ۱۶۵ کیلو بایت دانلود کنید:
بغض تازه | عاشقانه
بغض تازه
در من ترانه های قشنگی نشسته اند
انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند
انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت
امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند
ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان
حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...
من باز گیج می شوم از موج واژه ها
این بغضهای تازه که در من شکسته اند
من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم
اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند
پـشت پـنـجـره
هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم
شـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَم
هــی پـشت ِ پنجـــره می آیم
شاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت را
کالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد ...
هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم
زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــود
گــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟
آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــی
زانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــی
مـکـتــوب ِ یــار ؛
نـیـاورده ســت ؟
.....
هــی پشـت ِ پـنجــره می آیم
هـی پـشـت ِ پنجــره می آیـــم ...
شعر عاشقانه
آن دم که با تو ام
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم ازان من
آن دم که با توام، پِرم از شعر و از شراب
میریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خواندهای به گوش من این، مهربان من
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....