کتاب & تفریحی & سرگرمی

کتاب ؛ دانلود کتاب ؛ جزوه ؛ مقاله ؛ داستان و رمان ؛ آموزشی ؛ اس ام اس و عکس....

کتاب & تفریحی & سرگرمی

کتاب ؛ دانلود کتاب ؛ جزوه ؛ مقاله ؛ داستان و رمان ؛ آموزشی ؛ اس ام اس و عکس....

غم پنهان ( شعر عاشقانه )

غم پنهان  ( شعر عاشقانه ) 

 

تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری

همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری

تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی

غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری

شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -

هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری

بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند

مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری

همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید

ببین چه مرهم  شیرینیست  برای سختی و دشواری!!

کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی

رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...

چقدر منتظرت بودم !ببینمت کمی آسوده...

دوباره آمده ای اما؛ همان همیشه عزاداری!

شعر های زیبا و عاشقانه

شعر های زیبا و عاشقانه 

  

 

من منتظرت شدم ولی در نزدی

بر زخم دلم گل معطر نزدی

گفتی که اگر شود می آیم اما

مرد این دل و آخرش به او سر نزدی

 

هر چه بر من گذشت حقم بود من از این بیشتر سزاوارم تو گناهی نداری ای زیبا مرگ بر من که دوستت دارم



در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.

ادامه مطلب ...

باغ نگاه

گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم

داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو

هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام

تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند

انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها

تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من

پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی

ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم

شعرهایی منتخب از امیر خسرو دهلوی

اولین بیت هر شعر در ذیل آمده است. لطفا برای مشاهده شعر کامل بر روی ابیات ، کلیک کنید 

 

٤ تعداد ابیات این شعر: امیر خسرو دهلوی

دوست میدارم چو طفل کور دل آدینه را
بس که خوشدل با غم شبهای در خویش را
کی بود بیکاری آن مردم شکاران ترا
تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا
تاکند جانان ما از لطف خود درمان ما
ای طبیب از ما گذر درمان درد مام جوی
نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما

شعری از امیر خسرو دهلوی

او مراکشت شدم زنده مپو یید مرا
گم شدم در سر آن کوی مجویید مرا
هم بدان خاک درآید و مشویید مرا
بر درش مردم و آن خاک بر اعضای من است
هر چه خواهم که کنم هیچ مگویید مرا
عاشق و مستم و رسوایی خویشم هوس است
خون من هست جگر سوز مبویید مرا
خسروم من : گلی ازخون دل خود رسته
مرسانی به وی ای باد صبا بوی مرا
ترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد
خاک ره گشتم و برمن گذری نیست ترا
برسرکوی تو فریاد که از راه وفا
با من دلشده هر چند سری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر کار توشود
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا

داستان پادشاهی گشتاسپ و ظهور زرتشت

داستان پادشاهی گشتاسپ و ظهور زرتشت /داستانی از داستان های شاهنامه 

 

 

ای فرزند، دانای طوس چنین گفته است که یک شب دقیقی شاعر به خواب او آمد. می گوید: نمی دانم از کجا آمد ولی جامی می داشت همچون گلاب. بر آن جام نگاه می کرد و داستان ها می گفت از گذشته و آینده، از پیروزی محمود و گذشتگان خوشبخت و موفق.

فردوسی گوید: دقیقی به من، آواز دادی که می بخور به آیین کاوس کی و در آن باره سخن گفتیم و دوستانه به من گفت من از شاهنامه بیش از هزار بیت را سروده ام و اگر یافتی تو بخیلی مکن داستان گشتاسپ و ارجاسپ را بشعر در آورده ام که ناگاه سرآمد مرا روزگار.

ادامه مطلب ...